کشفیات ما ارشمیدس ها, از عالم معنا, به نقش آقای آتیلا پسیانی در یکی از فیلمها
می ماند که دیگری فکری را مطرح می کرد و او بلافاصله آن رابه نام خود می زد؛
ما هم لوازم فکرمان, نه چندان محسوس از جای دیگری ردیف می شود و این وسط
اگر کشفی هم به تحقق بپیوندد بی درنگ می زنیم به نام خودمان و یافتم یافتمی
سر می دهیم که بیا و ببین, مانند همین کشف بنده.
زندگی ما پر است از قطعات پازل که هر کدام از آنها ها کنار هم سنخ های خودش,
پاسخی است به یکی از سوالهای اساسی زندگی ما. اما برخود ما با این قطعات
پازل چند نوع می تواند باشد:
می توانیم اصلا پازلی نبینیم خلاص!
می توانیم پازل ببینیم اما پیش داورانه و کلیشه ای چند پازل دیگر از انبار ذهن خود
و دیگران ضمیمه اش کنیم و نتیجه و جوابی آماده تحویل خودمان بدهیم.
و نوع سوم, این که پازلهای هم سنخ و هم جنس را کنار هم چیده و در بایگانی
ذهنمان نگه داریم ومانند یک کارمند منظم, هر از گاهی سری به آنها زده و غباری
بروبیم و امیدوار باشیم که حتما روزی به کار می آیند. آن روز زمانی است که
خواسته یا ناخواسته پازل ها به زیبایی کنار هم چیده می شوند؛ آن وقت است
که نتیجه را مانند هلو به گلوی وجود مبارک روانه می کنند. البته همه کار این عالم
اینگونه است, همه چیزش روی حساب و دلیل می چرخد و برای تمام سوالات ما
پاسخ دارد اما با شرایطش.
یکی از پازل های ذهنم, صحبت دوستی بود در گذشته؛ ماحصل کلامش این بود که
دیگر سخنی را بر دیگری ترجیح نمی دهم, متحیر مانده ام, از این رو به استادی در
دانشگاهمان مراجعه کرده بود و ایشان گفته بود, به خوب جایی رسیدی هدف ما
هم همین است که فکر نکنی خودت هستی و فکرت, باید به تحیر رسید,
باید حیرت کرد و...
خیلی دوست داشتنی است که انسان تنها روی یک فکر(چه مال خود و چه دیگران)
توقف نکند؛ اصلا برای رشد, گاهی باید خراب کرد, باید به تحیر رسید! که بدون آن,
انسان, نشانِ زیبای عقل و عجز و تواضع را از دست می دهد و سایه جهل و عادت
و جمود و تکبر و بی تفاوتی را بر روی زندگی خود می اندازد. ما وقتی با پازل های
عمرمان روبه رو می شویم اگر مانند دسته سوم عمل کنیم, احتمالا جزء کسانی
می شویم که حرفها را می شنوند و به بهترین آنها را عمل می کنند؛ یعنی با
پیمانه های موجود, سبک و سنگین می کنیم و پازل های هم سنخ را کنار هم
چیده و منتظر باقی آن می مانیم و همین که بی تفکر از سخنی تبعیت نکردیم
ما را در حیرتی ابتدایی قرار می دهد و در بین پروسه تکمیل پازل هم, هر جا هنگ
کردیم و مخمان عظمت پازل ها را نکشید حیرتی دیگر می کنیم.
به گمانم حیرت, یعنی اعتراف عملی به عجز خویش و علم و قدرت خالق که
البته همراه با تایید و تسلیم است؛ نه انکار و تکبر؛ حیرت, شکر نعمت و کار
کشیدن از وجود کمال طلب است, اگر خوب ببینیم باید همه چیز را معجزه دید و
حیرت کرد اما اکثرا عادت و استدلالهایی که فکر می کنیم همه ی جواب است
جایی برای حیرت نمی گذارد, به همین علت اکثرا طعم شیرین تفکر خلاقانه را
نمی چشیم.
در حیرت, منتظر اثبات فکرمان نیستیم و به خودمان تکیه نکرده ایم و به برتری
کلام خدا معتقدیم اگر جستجو می کنیم برای فهم بهتر کلام خداست که
احسن القول است نه چیزی تخیلی و دلخواه خود (گویی آنان پیشوای قرآن بوده
و قرآن پیشوای آنان نیست, نهج البلاغه خطبه147)؛ در این هنگام ناگهان پروژکتوری
می تابد و همه پازلها را با هم می بینیم و زود کنار هم چیده می شوند و نتیجه را
مشاهده می کنیم. قبل از رمز گشایی, در حیرت یافتن جواب و بعد آن, درحیرت
عظمت نتیجه ایم, این حیرت, حیرت هدایت است چرا که با انکار و تکبر میانه ای ندارد.
اما اگر بی توجه به این کلام امیر(ع) که می فرماید: علم خود را نادانى، و یقین خود
را شک و تردید مپندارید، پس هر گاه دانستید عمل کنید، و چون به یقین رسیدید
اقدام کنید( نهج البلاغه حکمت 274) از روی تکبر نسبت به نشانه ها و ترس از
جمود, مکرر پازل ببینیم و ببینیم و با تابیدن خورشید هم نتیجه نگیریم و حق را عملا
تایید نکنیم, در دالان های پیچ در پیچ پازل های لاینحل می افتیم, چرا که
امام علی(ع) فرمود: راههای دنیا حیرت زاست؛ و با این وجود نوع بر خورد چهارمی
نیز به دسته بندی اضافه می شود یعنی تنها «تماشای سریال لاینقطع پازلها».
اگر حق را به کسی نشان دهند و او نپذیرد قلبش واژگون می شود؛ آن وقت است
که قلب می خواهد کارش را بکند یعنی بفهمد و دوست بدارد و می خواهد
حق و باطل کند, که انجام می دهد اما برعکس, حق را باطل و باطل را حق می پندارد.
به نظر می آید که این حیرت, حیرت ضلالت است که در زیارت اربعین, امام صادق(ع)
به خدا می فرماید: خدایا حسین(ع) همه هستی خود را داد برای تو تا بندگانت را از
جهالت و حیرت گمراهی نجات دهد, این ایستادن تمام قد حسین در مقابل باطل
کشتی نجاتی شد برای غرق شدگان دریای حیرت ضلالت.
اگر همه عمر به خیال رب زدنی تحیرا فقط سرگرم پازلها شویم, به حیرت ضلالت گرفتار
شده ایم. یادمان باشد در حیرت ممدوح و درخواست شده از حضرت حق, جای حق و باطل
هیچ وقت گم نمی شود؛ بلکه قطعات پازل ها و نتایج آن با کیفیت تر و شفاف تر می شود.
نه چنان حیران که پشتش سوی اوست بل چنین حیرت که محو و مست دوست